این وبلاگ جهت معرفی انواع کاندوم می باشد

این وبلاگ برای معرفی انواع کاندوم هاست

این وبلاگ جهت معرفی انواع کاندوم می باشد

این وبلاگ برای معرفی انواع کاندوم هاست

این وبلاگ جهت معرفی انواع کاندوم های خاردار ، تاخیری ، برقی ، ژله ای است

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ازدواج» ثبت شده است

یادداشت ویرایشگر: ما چهار دهه گذشته در حال مطالعه روابط هستیم ، اما هنوز چیزهای زیادی برای آموختن داریم. ما از طریق داستان ها و تجربیات به اشتراک گذاشته شده در روابط واقعی ، ما قصد داریم تصویری واقع بینانه تر از عشق امروز در جهان بکشیم. نظرات ، افکار و نظرات بیان شده در این مقاله فقط به نویسنده تعلق دارد و لزوماً مبتنی بر تحقیقات انجام شده توسط مؤسسه گوتمن نیست. داستان روابط واقعی خود را اینجا ارسال کنید.

اندکی پس از تولد 24 سالگی من ، برای دومین بار با کن * ، مردی که شوهر من شد ، آشنا شدم. (اولین باری که در سال اول دانشکده ما در یک مهمانی برگزار شد ، اما این یک داستان متفاوت است.) او را فوراً جذاب ، باهوش و با نفس کشیدم. شش هفته بعد ، آن را به ذهنم خطور کرده بود که احتمالاً با این مرد ازدواج خواهم کرد. بعداً در همان سال با هم حرکت کردیم و قبل از آنکه به دومین سالگرد خود برسیم ، مشغول کار بودیم. ما با همه نزدیکترین دوستان و خانواده خود در یک انبار شهری یک عروسی خیره‌کننده داشتیم که در آنجا اعلام کردیم که عشق خود را برای همدیگر در وهله اول زندگی قرار خواهیم داد.

همانطور که ما طی یک دهه گذشته زندگی خود را با هم ساخته ایم ، با این حال ، واقعیت های خاصی به سطح رسیده است. کن قبل از اینکه با هم جمع شویم تعداد بسیار محدودی از شرکای جنسی داشتیم و تمایل به کشف جنبه های جنسی خود را داشتم که نمی توانم او را فراهم کنم. وی در گفتگوهای اولیه ما از تجربیات محدود جنسی خود ابراز اضطراب کرد. در همین حال ، من به آرامی ، با تردید فهمیدم که من مستعد ابتلا به تعدد زوج هستم: هنگامی که توانایی کشف روابط عاطفی عمیق ، از جمله و از جمله عشق را با دیگران دارم ، بیشتر از همه تحقق می یابم.

بسیاری از ننگات پیرامون روابط باز و چند همسری در آمریکا وجود دارد ، و تا به امروز غیر همزاد بودن من چیزی است که من فقط برای تفکر استراتژیک برای دوستان نزدیک خاص خودم انتخاب می کنم. من و کن نگران این موضوع هستیم که دیگران چگونه می توانند درباره تصمیمات ما قضاوت کنند بدون اینکه از زمینه وسیع تر آنها مطلع شوند. من مجبور شدم روش هایی برای تعادل پاسخهای عاطفی غالباً بزرگ با امنیت و امنیت برای سلامتی شهرت خود بیابم. لازم به گفتن نیست ، این تغییرات بدون توجه جدی به پیامدهای گسترده تر دعوت شده با باز کردن ازدواج ما اتفاق نیفتاد.

چند سال پیش - حتی قبل از عروسی ما - ما به بررسی امکان رابطه باز پرداختیم. من اعتقاد داشتم که همه "یک" دارند ، بنابراین من در ابتدا بسیار تردید آمیز بودم و کارهای زیادی را برای خرابکاری در اولین اقدامات ما انجام دادم. من حداقل در ابتدا تلاش کردم هر عاشق بالقوه کن را چیزی غیر از رقابت بدانم. در ذهن من ، کن یک روز خوب (یا تجربه جنسی) دور از ذهنش بود و مرا برای کسی که بسیار جالب تر بود ، ترک کرد - چرا دیگر می خواهد افراد دیگری را تعقیب کند؟ ناامنی های من منجر به رفتار ناشایست شد. در حالی که کن برای اولین بار از درب منزل برای ملاقات با یک شریک جنسی جدید بالقوه بیرون می رفت ، من دچار فروپاشی عاطفی شدم که او را مجبور به فسخ کرد. من با قدم های ناخواسته باید با قواعد دلخواهانه ایستادگی کنم ، "باید در ماه مه سه شنبه باشد و شما باید جوراب های سبز بپوشید."

با این وجود ، بعد از همه اینها ، فقط یک جمله طول کشید تا دیدگاه من مانند تلنگر یک کلید روشنایی تغییر کند. کن به من گفت ، "ما خانه ای داریم. سگ داریم. من به همه گفتم که ما می دانیم که من شما را دوست دارم و قبل از هر چیز خودم را به شما متعهد می کنم. من برنامه های پنج ، 10 و 20 ساله را با شما دارم. شما در هر نسخه از آینده من هستید ، و هر چیز دیگری به معنای زندگی در دورانی است که ما در تعیین روابط خودمان آزاد هستیم. "در نهایت ، وقت آن رسیده است که آنچه را که می توانم از این رابطه باز بگذرانم ، در نظر بگیرم. و روی شناخت ارزش خودم به عنوان شریک زندگی تمرکز کنم. من به سرعت از مردد شدن به مشتاقان رفتم.

همانطور که من و کن درگیر مشکلات پیچیدگی اخلاق غیرهمجنس اخلاقی با هم بودیم ، حداقل آنچه اکنون برای ما مؤثر است ، پیدا کرده ایم. از طریق اکتشاف ، ارتباطات خود را بهبود بخشیده ایم ، زندگی جنسی خود را شروع کرده ایم (با یکدیگر!) و کانال هایی را باز کردیم که به اعتقاد ما در نهایت به روابط ما کمک می کنند تا دوام داشته باشیم. در اینجا پنج اصل راهنمایی وجود دارد که گفتگوهای مداوم خودمان را هدایت کرده است.

ما با یکدیگر صادق هستیم و خودمان درباره آنچه می خواهیم هستیم
وقتی من و من برای اولین بار شروع به گفتگو کردیم که چه رابطه ای باز برای ما به نظر می رسد ، تصمیم گرفتیم آنچه را که هر کدام امیدوار بودیم به دست بیاوریم در میان بگذاریم ، سپس به منافع "یکنواختی" یک میانه بیابیم. "کن بیشتر انگیزه جنسی داشت. وقتی ابراز تمایل کرد ، مشخص شد که وی می خواهد مرزهای خود را گسترش دهد ، از جمله کاوش در بسترهای مختلف در فضایی که نیازی به طراحی هویت بر روی من نبود. (او به مردان مسن تر است و من بعنوان کسی که فقط شش ماه از سن ارشدش است بر نمی آیم.) بلافاصله می دانستم آنچه که می خواستم پیچیده تر از رابطه جنسی است و بیشتر به یک ارتباط عاطفی اعتماد می کردم. من به جای بازجویی از آن فرایند فکری برای تعیین آنچه از غیر منزوی بودن اخلاقی می خواستم یا به آن احتیاج دارم ، برای ارائه یک مصالحه جمع کردم.

البته مشکل این راه حل این بود که هیچ کدام از خارش های ما را خراشیده نیست. این باعث شد که هر دو ما از این توافق ناامید و ناراضی باشیم. از آنجا که ما به توافقی رسیدیم که هر دو را ناتمام بگذاریم ، خودمان را در گوشه ای نقاشی کردیم که چندین بار در طول چند سال اول ، مجبور شدیم دوباره مکالمه را دوباره مرور کنیم. درنهایت ، چون ما سعی کردیم یک میانه راه پیدا کنیم و من کاملاً صادقانه و صادقانه درباره آنچه که امیدوارم به آن دست یابم ، صادقانه نبودم ، ما نتوانستیم قوانین خود را مطابق با آن تنظیم کنیم. یکی از مربیان من یک بار به من گفت ، "تیم خوب هیچ شگفتی ندارد" ، و با عدم حمایت از نیازها و خواسته های من ، کن با شگفتی های بسیاری روبرو شد که منجر به تنش بی مورد شد.

من کشف کرده ام که روش های تقریباً بی پایان برای ایجاد روابط اخلاقی غیر همجنسگرا وجود دارد. روابط چهارگانه و روابط غیر جنسی. برای ما ، لحظه حوضه ما وقتی بود که خودمان را قبول کردیم - و یکدیگر - آنچه را که ما واقعاً از ازدواج علنی خود خواسته ایم. این امر به ما اجازه می داد تا با وضوح بیشتری تصمیم بگیریم که آیا می خواهیم اقدام کنیم یا نه ، و وقتی تصمیم گرفتیم این کار را انجام دهیم ، قوانینی را برای چگونگی دستیابی به آن تنظیم کنیم.

ما قوانین را تنظیم می کنیم ، و اغلب از آنها مجدداً استفاده می کنیم
بعد از اینکه کن و من توانستیم آنچه را که امیدوار بودیم از غیر تک همسویی اخلاقی به دست بیاوریم ، شناسایی کنیم ، به روند مذاکره در مورد قوانینی رفتیم که تعاملات بیرونی ما را به عهده بگیرد. این یک روند تکرار شونده بود و تا به امروز ادامه دارد. تجربه انسان ، روان و احساسات ، عواطف و حالات روابط ما نیز روان است. بر این اساس ، ما تصمیم گرفتیم که هر زمان که احساس کنیم دیگر برای ما کار نمی کند ، باید این قوانین مورد بازنگری قرار گیرند. با گذشت زمان و راحتی ، بسیاری از قوانین ما کاهش یافته یا از بین برده شده است. با این حال ، چیزی که برای ما مهم بوده است این است که هرگونه تغییر در قوانین ، تصمیمی آگاهانه و تحریک آمیز است (به جای یک باند واکنشی).

وقتی خودشان به قوانین می آیند ، ما از درسهایی که در مدرسه ابتدایی آموخته ایم در مورد سؤالات خوب پیروی کردیم - همیشه از آنها بپرسیم چه کسی ، چه چیزی ، چه زمانی ، کجا ، چرا و چگونه. در زیر چند سؤال وجود دارد که همچنان در هر گروه از خودمان می خواهیم.

چرا: برای ما ، "چرا" صداقت بنیادی بود که قبلاً با هم درمیان گذاشتیم. از آنجا که ما خواسته های خود را شناسایی کرده ایم ، "چرا" را نیز شناسایی کرده ایم.
چه کسی: کسی محدود است؟ آیا رد صلاحیت برای شریک بالقوه وجود دارد؟ آیا معیارهای لازم برای شریک زندگی احتمالی وجود دارد؟
چه: آیا جنس ایمن تر لازم است و اگر چنین است ، تعریف ما از رابطه جنسی ایمن چیست؟ آیا ما مجاز به کاوش هایی هستیم که قبلاً با هم کاوش نکرده ایم؟ آیا هیچ چیزی در حد مجاز نیست و / یا فقط برای یکدیگر محفوظ است؟ از آنجا که ما به چند همگانی می پرداختیم ، همچنین احساساتی را در مورد چگونگی مراجعه به شرکای اضافی مورد بررسی قرار دادیم ، و محدودیت هایی در مورد دسترسی به عبارات عاشقانه تا چه حد (هدایا و غیره) داریم.
چه موقع: آیا می توانیم برای گذراندن وقت با شرکای دیگر وقت خود را با یکدیگر کنار بگذاریم؟ اگر چنین است ، چند بار و تا کی؟
کجا: آیا می توانیم شرکای دیگری داشته باشیم که در همان شهری که ما زندگی می کنند ، زندگی کنیم؟ آیا وقتی کنار هم در تعطیلات هستیم ، قوانین تغییر می کنند؟ آیا وقتی یک شریک زندگی خارج از شهر است ، قوانین تغییر می کنند و اگر چنین است چگونه؟ آیا می توانیم با سایر شرکای خانه خود وقت بگذاریم یا اینکه باید به جای دیگری برویم؟
چگونه: آیا ابتدا باید تعامل با شریک دیگری را پاک کنیم؟ آیا ما تعامل با شرکای دیگر را قبل یا بعد از واقعیت بحث می کنیم. آیا سوئیچ سقط جنین / وتو وجود دارد که به هر دلیل و بدون بحث و گفتگو در هر زمان ممکن است کشیده شود؟ اگر حق وتو داریم ، آیا آن جهانی است یا فقط برای انواع خاص روابط؟ چگونه می توانیم هرگونه سؤال یا نگرانی در مورد آینده را با روشی ایمن و احترام آمیز مطرح کنیم؟
این ممکن است تعداد زیادی سؤال به نظر برسد ، اما این حتی یک لیست فراگیر نیست. ما در رابطه خودمان برای هر یک از این سؤالات در مورد پاسخ تصمیم گرفته ایم و آن لیست چندین تکرار را پشت سر گذاشته است. به عنوان مثال ، ما در مورد هر شریک جدید قبل از ملاقات با آنها برای اولین بار بحث می کنیم. علاوه بر این ، ما یک حق وتو خودکار داریم که می توانیم در هر زمان از آن استفاده کنیم (اگرچه هنوز به نتیجه نرسیده است). وقتی در مورد وضعیت روابط خود سؤال یا نگرانی داریم ، هدف ما این است که بلافاصله آنها را مطرح کنیم.

ما متعهد هستیم که رابطه جنسی ایمن تری داشته باشیم (از جمله پیشگیری در معرض پروفیلاکسی یا PrEP ، دارویی که باعث کاهش انتقال HIV) می شود. ما انتخاب کرده ایم که همیشه روابط خود را در اولویت قرار دهیم ، به این معنی که مواردی که در آن وقت با یکدیگر صحبت می کنیم و برای گفتگو یا ملاقات با سایر شرکای خود وقت می گذاریم ، مستثنی است. ما می توانیم در خانه خود با سایر شرکای خود بگذرانیم ، اما تنها بعد از اینکه پیش از این مکالمه ای در مورد آن انجام دادیم.

و از آنجا که یک تیم خوب تعجب آور نیست ، من با دوست پسر فعلی من ، هاروی * گفتگوهای مشابه ای داشته ام و او به نوبه خود ، آنها را با همسرش داشته است.

ما هرگز بلافاصله "نه" (یا "بله") نمی گوییم
 

 

آیا می خواهیم وقتی تعامل جنسی رخ می دهد ، آگاه شویم و اگر چنین است ، با جزئیات بسیار زیاد؟
آیا می خواهیم در مورد رویدادهای بزرگ در زندگی شریک زندگی (های) شریک زندگی خود که ممکن است به روابط کن و من دامن بزنند آگاه باشیم؟
آیا می خواهیم از نقاط عطف ، مانند سالگردها ، با گفتن "من تو را دوست دارم" و سایر برنامه هایی که اگر همان رویداد بین کن و من برگزار می شد ، آگاه شویم؟
ما انتخاب کرده ایم که در روابط خود بیش از حد ارتباط برقرار کنیم ، اما بسیاری از زوج ها تصمیم می گیرند که بر اساس "نیاز به دانستن" عمل کنند ، که این یک انتخاب معتبر است که ما طول کشیدیم. در نهایت ، ما تلاش کردیم تا مشخص کنیم که چه نوع اطلاعاتی در دسته "نیاز به دانستن" قرار می گیرد ، و پیش بینی کردیم که می تواند منجر به گفتگوهای بسیار واکنش تر شود ، بنابراین در برابر آن تصمیم گرفت.

داره به ما خوش میگذره
بعد از خواندن همه موارد فوق ، ممکن است با خودتان فکر کنید ، "اریک ، که کار بسیار بدی به نظر می رسد." خوب ، شما درست هستید. این کار مداوم و گاه ناراحت کننده است که بعضی مواقع روزانه با آنها درگیر می شویم و در موارد دیگر هفته ها بدون مکالمه می گذرد. اما مهمتر از آن ، تفریح ​​زیادی داریم.

بر خلاف مسافرت ، ما این فرصت را داشتیم که با ایجاد یک پایه اعتماد و بسیاری از موارد جدید و خارجی چیزهای جدید و خارجی را ببینیم و تجربه کنیم. ما باید تجربه انرژی جدید روابط جدید را تجربه کنیم ، چیزهای جدیدی که ما را روشن می کند (که می توانیم دوباره به یکدیگر بازگردیم) و در کنار هم ، مرزهایمان را بیش از آنچه که همیشه تنهایی کرده ام ، فشار داده ایم.

***

به عنوان کسی که همیشه به یک اعتقاد داشت ، سالهایی بود که من تلاش کردم تا احساسات و خواسته های کنج خود را با یکدیگر آشتی دهم. بخشی از اکتشافات ما ، به عنوان یک زوج ، اینگونه بوده است که (و همچنان ادامه دارد) هر روز وقتی برخی از اعمال ما برعکس دیده می شود ، به عنوان شرکای دوست داشتنی و متعهد ظاهر می شویم. ما مجبور شده ایم به طور خاص تعریف کنیم که چه معنایی برای ما داشته است که دارای یک ازدواج غنی ، تحقق بخش و ارتباطی باشیم. ما قواعد و هنجارهایی را که با آنها بزرگ شده ایم را دور انداخته ایم - و می بینیم که دوستان ، خانواده و جامعه ما هر روز با چه کسی زندگی می کنند - تا به چه شکلی روابط ما را شکل دهند.

غالباً دشوار بوده است و از آنجا که پیچیدگی های زندگی روزمره را مرور می کنیم ، همچنان اختلافات وجود دارد که ما را وادار می کند که قوانین را ارزیابی کنیم و راه خود را برای پیشرفت بیشتر تعریف کنیم. اما همانطور که ما این زندگی را با هم ساخته ایم ، یک چیز مسلم است: کن یکی از من است ، قبل از هر چیز دیگری ، و به همین ترتیب اتفاق می افتد که ما در یک ازدواج آزاد هستیم.

* برخی از اسامی و شناسایی جزئیات برای محافظت از حریم خصوصی افراد تغییر یافته است.

چگونه هویت را در یک رابطه پیموده می کنید؟ آیا رابطه شما به دلیل تغییر هویت منحصر به فرد است؟ ما می خواهیم از تو بشنویم! اینجا را کلیک کنید تا داستان روابط واقعی خود را به اشتراک بگذارید.

 

مرجع :  sanykala

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۸ ، ۲۰:۱۵
لادن محمدی

یادداشت ویرایشگر: ما چهار دهه گذشته در حال مطالعه روابط هستیم ، اما هنوز چیزهای زیادی برای آموختن داریم. ما از طریق داستان ها و تجربیات به اشتراک گذاشته شده در روابط واقعی ، ما قصد داریم تصویری واقع بینانه تر از عشق امروز در جهان بکشیم. نظرات ، افکار و نظرات بیان شده در این مقاله فقط به نویسنده تعلق دارد و لزوماً مبتنی بر تحقیقات انجام شده توسط مؤسسه گوتمن نیست. داستان روابط واقعی خود را اینجا ارسال کنید.

ویل و اسکار سکریست در سال 2008 ملاقات کردند. وقتی در سال 2012 ازدواج کردند ، هر دو هنوز هم در کمد بودند - اسکار به عنوان یک مرد همجنس گرای transgender و ویل به عنوان یک مرد همجنسگرا همجنسگرا. ما لذت یادگیری بیشتر در مورد داستان عشق و سفرشان برای بیرون آمدن به خود و یکدیگر را داشتیم.

بنابراین ، اولین چیز اول ، در مورد داستان خود برای من بگویید!

اسکار: ما درست بعد از اتمام کالج هنگام کار در یک کتابفروشی استفاده شده در خارج از فیلادلفیا ، ملاقات کردیم. در اوایل کاملاً واضح بود که کاملاً خرد شدیم. در حقیقت ، همکاران و رئیس ما با بی رحمانه ما را در مورد آن تشویق کردند! آن موقع با کسی ملاقات داشتم ، بنابراین ویل و فوراً با هم جمع نشدیم. اما هنگامی که ما این کار را کردیم ، انسان آیا زمان از دست رفته را جبران می کنیم! بعد از ملاقات فقط چهار ماه با هم حرکت کردیم. من می گویم که اولین سکسکه در روابط ما وقتی به وجود آمد که تصمیم گرفتم به دانشکده حقوق مراجعه کنم. موافقت خواهد کرد که به همراه من برای مدرسه به پیتسبورگ برویم ، که اساساً باعث شد من بفهمم که چقدر نسبت به روابط ما متعهد بوده است. ما در آنجا در نوع بدبختی بودیم - هیچکدام از ما در این مرحله بیرون نبودیم و حتی عمیقا حتی به خودمان بستیم.

ما هر دو در زمانها و مکانهایی بزرگ شدیم که بخشی از انجمن LGBTQ + چیزی بود که شما درباره آن فریاد نمی زنید. در واقع ، من حتی نمی دانستم که تا زمانی که به کالج برایان ماور رفتم و با بسیاری از افراد دیگر که قبلاً در حال گذر بودند ، ملاقات کردم ، ممکن است از ماجراجو بودن باشد. حتی پس از آن ، من بیش از یک دهه بعد از آن در کمد ماندم ، خوب ، به دلایل زیادی. ای کاش بعضاً زودتر بیرون آمده بودم ، اما ممکن است هرگز ویل و من هرگز ملاقات نکرده باشیم. گاهی اوقات چیزهایی اتفاق می افتد که شما برای وقوع آنها آماده هستید. و سرانجام بعد از انتقال به تاکوما ، زمان درست احساس کرد که باید بیرون بیاید.

خواهد: در کل! من فکر می کنم این کمک کرد تا آن فاصله روانی وجود داشته باشد. هر دوی ما در جیب های شدیداً هموفیبی از ویرجینیا غربی و پنسیلوانیا بزرگ شدیم ، بنابراین زندگی و کار در سرتاسر کشور "اجازه" به ما داد که می توانیم به یکدیگر برسیم. دوستان و همکاران ما در اینجا بسیار حامی حمایت بوده اند. بعضی اوقات من خودم سخت در مورد بیرون آمدن در اواخر 32 سالگی خودم را سخت می گذارم ، اما همانطور که بهترین دوست من آن را به من گفت ، "شما برای زنده ماندن کاری را که باید انجام دهید انجام دادید." پسر پسر trans و یک همجنسگرا CIS بسته شده ، یکدیگر را پیدا می کنند ، از یکدیگر حمایت می کنند ، و نوع ازدواج را ایجاد می کنند که در نهایت می توانیم با یکدیگر در مورد خود معتبر خود صادق باشیم.

چگونه حرکت می کنید به عنوان یک زن و شوهر تغییر می کند؟ چگونه تعیین می کنید چه چیزی برای شما مناسب و مناسب است؟

اسکار: در بیشتر موارد ، ارتباطات اغلب ، صادقانه و با احترام پایین می آید. ما خیلی اوقات "نمی جنگیم" زیرا ما قبول داریم که وقتی شکایت وجود دارد به یکدیگر بگوییم ، به جای اینکه اجازه دهیم برش های کوچک به یک زخم شکافنده تبدیل شود. بازگشت از این کار سخت تر است ، آن دعواهای بزرگ منفجر. ما قطعاً یک یا دو مورد در ازدواجمان داشته ایم ، همه نیستند؟ اما در نهایت ، ما سعی می کنیم اجازه ندهیم که منافع شخصی خود بر علاقه ازدواج غلبه کند. این یک چیز ارزشمند است که ما از خواندن کتاب جان و جولی گوتمن ، "علم زوج ها و خانواده درمانی" برداشتیم. ما سعی می کنیم کارهایی انجام دهیم که یکدیگر را خوشحال کنند زیرا می دانیم که این امر موجب ایجاد حسن نیت در ازدواج می شود. این مهم است که این استدلال های گاه به گاه بزرگتر مطرح شود زیرا شما با ایجاد این لحظات کوچک ارتباط و حساسیت هر روز احساس امنیت و امنیت در ازدواج ایجاد کرده اید.

وصیت: مهمترین چیز برای ما و برای بیشتر زوج ها این بود که یاد بگیریم چگونه به طور موثر بجنگیم. این چیزی است که ما باید خودمان را آموزش دهیم زیرا نحوه ازدواج برای هر دوی ما الگوسازی شد که باید از درگیری جلوگیری کرد. زوجهایی که بحث و گفتگو نمی کنند ، دوام نمی آورند. ما طی سالها چندین دعوا داشتیم و این به ما کمک کرد تا پایگاهی برای ما فراهم شود تا بتوانیم به جلو حرکت کنیم. بخش بزرگی از این مکالمه ها و کارهایی که انجام می دهند این بود که هیچ کس وزن تمام چمدان های احساسی را که بسته بندی نشده بود ، نمی گرفت. ما به طور جدی از این امر آگاه بوده ایم. بعضی اوقات دوست دارم تصور کنم ازدواج یک شخص ثالث در خانواده ماست که هرکدام وظیفه حفظ و پرورش آنها را بر عهده داریم.

به من کمک کنید تا درک کنم منظور شما از "دعوای بنیاد چیست؟"

اسکار: دعواهای بنیاد خاطرات به یادماندنی است که ما طی سالها داشته ایم. به طور کلی ، آنها حول یک موضوع یا موضوع اصلی در روابط ما می چرخند. آنها دعواهایی هستند که به ما کمک کردند تا بدانیم

با نگاه به گذشته ، چه چیزی را بیشتر از این که در یک رابطه "مستقیم" هستید ، محدود کرد؟ چه انتظاراتی برای هر یک از شما ، به عنوان افراد و به عنوان یک زوج ، ایجاد کرده است؟

اسکار: احساس می کردم که باید "مادر" خانه یا چیزی باشم ، زیرا این همان شرایطی است که افراد متعهد به انجام امور زنانه می کنند. مادربزرگ ها از جوانی به من یاد می دادند چگونه تمیز کردن ، پختن و دوختن را انجام دهند. به طور غیرمستقیم آنها به من آموختند که ناراحت از شوهر خود ، تا زمانی که کارهای انجام شود ، اشکال ندارد. من همیشه با احساسات خودم فردی نسبتاً مقدم بوده ام ، اما به دلایلی بحث در مورد تقسیم کار در ازدواج ما همیشه مشکل بوده است. فکر می کنم به همان روشی که پشت آرایش پنهان شدم ، در نقش "همسر" پنهان شدم.

وصیت: تنش مشابهی برای من وجود داشت ، زیرا من هرگز پول زیادی را به ازدواج نرسانده ام. ما به دلایل بسیاری افتخار نکردم که بپذیرم ، نوعی رفتار با کلیشه های دهه 50 را که مرد پول در می آورد و زن خانه را اداره می کند ، مشاهده نکردم. بسیاری از آگاهی های آگاهانه وجود داشته است که ما هردو برای انجام این کارها انجام داده ایم. من همیشه به این معنا بیشتر مراقب بوده ام از ارائه دهنده - کسی که می خواسته است در مورد احساسات و اضطراب ارتباط برقرار کند ، کسی که از داشتن پرستار لذت می برد. کمک به اسکار در بهبودی از اولین عمل جراحی که داشت بسیار احساس پاداش به من می داد زیرا این بدان معنی بود که می توانم از او مراقبت کنم. این چیزی نیست که فرهنگ مردان را به انجام آن ترغیب کند. و من عاشق تمیز کردن خانه و اطمینان از احساس امنیت و رضایت او هستم. این گفت ، من هنوز یک آشپز وحشتناک هستم.

اسکار: تو خیلی بد نیستی به هر حال ، شما در ثبت سفارش شگفت آور هستید ، که بسیار خوب است!

هنگام حرکت در هویت های جدید به عنوان افراد ، و همچنین به عنوان یک زن و شوهر ، بزرگترین چالش های شما چه بوده است؟

وصیت نامه: این چیزی نیست که دوست داشته باشم اعتراف کنم اما نمی دانم که اگر همسر من به عنوان یک فرد ترسناک ظاهر نشده است ، اعتماد به نفس خود را برای داشتن همجنسگرا دارم. با دیدن او صادقانه ، با دیدن او به خانواده و دوستانش ، چگونه می توانم از این امر الهام نگیرم؟ چگونه می توانم در کمد بمانم؟ در جایی پایین خط ، من به این داخلی ترس عمیق از طرد شدن پایان دادم و داشتن او با من یک منبع قدرت مداوم بوده است. ما از این نظر ما با یکدیگر والدین هستیم ، زیرا من فکر می کنم شما باید بتوانید به کسی اعتماد کنید ، به کسی اعتماد کنید ، این بخش اساسی از خودتان را بیان کنید که شرط آن بودید که باور کنید شرم آور است.

بیرون آمدن کمی از کاتالیزور بود. سرانجام به من اجازه می دهد با بسیاری از تاریکی های پردازش نشده از گذشته خود روبرو شوم که برای پرداختن به آن بسیار مردد بوده ام. سرانجام ، اگر امید به زندگی ارزش زندگی داشته باشید ، باید آن شیاطین را به چهره نگاه کنید. هر ماه آسانتر می شود. علی رغم ترساندن وحشتناک تر اتفاق می افتد که با نحوه رفتار فرهنگ LGBTQ + اتفاق می افتد ، اما ما به آرامی در خانه بیشتر با خودمان و با همدیگر بیشتر می شویم. بدیهی است ، این دو چیز کاملاً مرتبط هستند - چگونگی پردازش هر یک از مسائل خودمان قطعاً بر روابط تأثیر می گذارد. این بسیار جهانی است

اسکار: تا کنون بزرگترین چالش برای من این بوده است که از همه افرادی که می شناسم درخواست کنم مرا در این نور متفاوت ببینند. من بسیار خوش شانس بوده ام که یک خانواده پشتیبان ، همکاران کار و دوستان دارم. با این حال ، غلط گیری هنوز هم در موارد نادر اتفاق می افتد ، و من شروع به یادگیری چگونگی کنار آمدن بهتر با آن می کنم. زمان هایی که اتفاق افتاده به هیچ وجه مخرب نبوده ، اما هنوز هم برای من ناراحت کننده است. سوء ظن بدن نیز نبرد مداوم است. امسال عمل جراحی بالایی داشتم که باعث شگفتی های مطلوب برای بهزیستی من شد. اما تنگی نفس باز هم بیشتر از آنچه که اعتراف می کنم اعتراف کنم ، سر زشت خود را برمی انگیزد. ویل در تمام این موارد با من بوده است و او چنین شنونده دلسوز است. حضور ساده و گوش دادن فقط به نظر من بهترین کاری است که یک همسر می تواند انجام دهد. او به من کمک می کند احساس می کنم ، و کیفیت خاصی برای نزدیکی او هستم. اراده باعث می شود تا مردم نسبت به خود احساس خوبی داشته باشند زیرا او همیشه در دیگران به دنبال بهترین هاست.

بزرگترین شادی ها چه بوده اند؟ آیا آیین های جدیدی را با هم ایجاد کرده اید؟

وصیت: بزرگترین خوشحالی این است که در نهایت با یکدیگر صادق باشیم. گفتن اینکه اسکار که بیرون آمد ، هر دو زندگی ما را نجات داد ، اغراق نیست. همیشه حقیقت اساسی وجود دارد که از دست رفته بود ، چیزی که تقریباً ما را از هم پاشید ، و بیان آن این بود که این شکاف عاطفی که قبلاً نامشخص بود ، بالاخره توانستیم آنرا بیرون بکشیم. مثل این است که ما رابطه خود را دوباره آغاز کردیم. هیچ چیز بهتر از عاشق شدن دوباره همسرتان نیست.

اسکار: نمی توانستم خودم بهتر بگویم ، ویل. این بزرگترین لذت است که هر روز با شما بیدار می شود و هر شب در کنار هم می خوابید. ما یک شنبه صبح یک آیین داریم که یکی از ما (معمولاً ویل) زود از خواب بیدار می شود و از کافه و شیرینی از مکان مورد علاقه ما یعنی Bluebeard تهیه می کند. بعد از صرف صبحانه ، در اتاق نشیمن در حال خواندن اخبار ، تماشای کارتون ، صحبت کردن هستیم. این چند ساعت دنج است که همیشه شروع می کند

منبع :  sanykala

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۸ ، ۱۹:۳۳
لادن محمدی